۱۸ مرداد ۱۳۹۳

پاهام درد می‌کنه. چون صد و خورده‌ای پله‌ی ایستگاه ارم سبز رو بالا رفتم. چون پله برقی خراب بود. وسطاش به هن و هن افتاده بودم و می‌خواستم بشینم رو زمین. خجالت‌آور بود اگه می‌نشستم. همه داشتن مثل بز دو تا یکی پله‌ها رو می‌رفتن بالا. کوفتگی پاهام حس خوبی داره. بالاخره یه «چیز»یه. البته از پیری و اینا نیست چون خیلی وقته بازی نکردم. همیشه جلسات اولی که می‌رفتم فوتبال همین وضع رو داشتم و از جلسه دوم درست می‌شد. رفتم استادیوم و دیدم بخاطر این بلیت الکترونیک یه قشری آدم کم شده. سربازها و شهرستانی‌ها و کارگرها. سربازها رو از لباسشون، شهرستانی‌ها رو از لهجه‌شون و کارگرها رو همینجوری شهودی میشه شناخت. عوضش آدم‌های متوسط الهمه‌چیز که بازی رو از توی موبایل‌های اندازه اسکوربورد نگاه می‌کردن (از چی فیلم می‌گیرن؟ به صدا و سیما اعتقادی ندارن؟) صندلی‌های روبروی جایگاه رو پر کرده بودن. بغل دستی‌ام اسم بازیکنا رو می‌پرسید در حالیکه با پیرهن تیم اومده بود. اینا دیگه کی‌ان؟ کارخونه مودب‌سازی جامعه داره چی می‌رینه؟ بازی ملال‌آوری بود. من اینجور بازی‌ها رو میرم استادیوم. بیشتر از 25 ساله که میرم استادیوم ولی تقریبا هیچ بازی مهمی رو نرفتم چون حوصله استرس زیاد ندارم. بیشتر حوصله حرص خوردن بجای بازیکن رو ندارم. نمی‌فهمم چرا از لحظه اول تا ثانیه آخر مثل خر نمی‌دون؟ یه بار یکی از دوستام از فوتبال بازی کردنم فیلم گرفته بود توش همه داشتن تو زمین راه می‌رفتن من از اینور می‌دویم اونور زمین می‌خوردم به یکی گنده‌ترخودم و پخش زمین می‌شدم و دوباره می‌رفتم تو شکمش. یه بار به فینال رسیده بودیم و پنج هیچ عقب بودم. همه بی‌خیال شده بودن ولی من ول نمی‌کردم. مضحکه تماشاچی شده بودم. بازی برام خیلی جدیه. خلاصه بازی امروز خیلی بد بود و من دو تا حالت داشتم، لم داده در حالی که خمیازه می‌کشیدم و ایستاده در حال فحشِ یک نفری. صدام مثل پام زود می‌گیره. مامانم وسط دو نیمه زنگ زد به زور تونستم برسونم که استادیومم. افتخاری می‌گفت جوون که بوده می‌رفته لب زاینده‌رود یا یه جای دیگه و می‌خونده تا صداش باز شده. فکر کنم یه بار باز بشه باز می‌مونه، ها؟ منم دوست دارم یه صدای استثنایی داشتم که داد می‌زدم یهو بازی متوقف می‌شد و بازیکنا برمی‌گشتن منو نگاه می‌کردن. ولی هیچ وقت صدام نرسیده. دو تا سعی اساسی داشتم. یکی بچه بودم نزدیک زمین بودم شاهرخ بیانی اومد توپ رو برداره که اوت دستی بندازه داد زدم صدام نرسید ولی یه تجربه موفق هم دارم هفت هشت سال پیش یه داوری به ضرر تیممون گرفت انقدر موندم تو ورزشگاه تا داور بیاد از جایی که هستم رد شه و بش فحش دادم و سرشو چرخوند سمتم و شنید. حقش بود.